ارسطو و دکارت، دو فیلسوف بزرگ یونانی و فرانسوی هر دو غریزه و هوش را معیار تفاوت انسان و حیوان میدانند؛ ارسطو باور داشت که انسانها برای کارهای خود دلیل دارند درحالیکه حیوانات تنها کورکورانه از غریزهی بقا و تولیدمثلشان پیروی میکنند.
دکارت نیز حدود ۲۰۰۰ سال بعد از این باور ارسطو، وجه گستردهتری از این نظر را ارائه داد که حیوانات و پیروی از غرایزشان با رباتهای دستساز بشر که تنها به محرکهای محیطشان پاسخ میدهند، فرقی ندارند.
اما اتفاق نظر همگانی علیه هوش حیوانات دو قرن بعد از دکارت با نظریه داروین پدیدار شد. داروین بیان کرد که تیزهوشی میتواند از غرایز سادهتری تکامل یافته باشد. او مشاهده کرده بود که کرم خاکی برای بردن برگهایی با شکلهایی عجیب، مانند انسان تصمیمگیری میکند و به نظرش رسید که برخی موجودات از روشهای مشابهی که انسان اتخاذ میکند، برای حل مسالهشان استفاده میکنند. اگر همانطور که او فکر میکرد انسان از نسل موجودات ساده تری باشد، آن وقت شاید مغز ما در انتهای این زنجیره قرار گیرد و تفاوتش با دیگر موجودات زنده در مرتبهاش باشد تا در نوع. مطالعات جدیدتر نشان میدهد که گونههای زیادی توانایی حل مسالههای پیچیده را دارند و این باور در تایید نظریهی داروین است.
فیل ها از اشیاء برای رسیدن به جاهای غیرقابلدسترس استفاده میکنند.کلاغها ابزار خودشان را میسازند و میتوانند از جابهجایی آب برای پاداش گرفتن استفاده کنند. اختاپوسها میتوانند به تقلید از انسانها در شیشهها را باز کنند و حتی میتوانند این فرآیند را ماهها بعد به خاطر آورند. اینگونه فعالیتها شامل در نظر گرفتن ابعاد مساله، جدا از موقعیت آنی و حفظ استراتژی برای استفادههای بعدی میشود. حیوانات میتوانند مسائل پیچیده را حل کنند، اما چهگونه میتوانیم بفهمیم که به چه چیزی فکر میکنند، یا اینکه اصلا فکر میکنند؟
رفتارشناسانی مثل پاولف و ترودینکه میگویند، حیواناتی که به نظر میرسد فکر میکنند، اغلب به پاداش و مجازات پاسخ میدهند. این درباره هانس باهوش صادق بود، اسبی با توانایی خارقالعادهی ضربه زدن برای پاسخ به مسائل ریاضی؛ اما مشخص شد که او ریاضیاش خوب نیست بلکه در خواندن نشانههای ظریف غیرکلامی مربی خود برای تشخیص زمان پایان ضربه مهارت دارد. هانس نمیتوانست بشمارد، اما آیا این به آن معناست که او فکر هم نمیکرد؟با این حال او میتوانست معنی این پیام اجتماعی را بفهمد، و از این طریق ما متوجه میشویم که احتمالا دیگر جانداران (حیوانات) هم از چنین ویژگیای برخوردار باشند.
فیلها بعد از سالها دوری از هم، یکدیگر را میشناسند و حتی به نظر میرسد که برای مردگانشان عزاداری میکنند. زنبورها از نوعی رقص برای نشاندادن محل و کیفیت یک منبع غذایی استفاده میکنند. شامپانزهها نقشههای حیلهگرانه میکشند که نشان میدهد، نه تنها فکر میکنند بلکه این را هم میفهمند که دیگران هم فکر میکنند. الکس، یک کاسکو است که میتواند از زبان انسانها برای مشخص کردن رنگ و شکل اشیاء استفاده کند و حتی میتواند مفاهیم انتزاعیای، مثل بزرگتر و کوچکتر را بفهمد. این کار شباهت زیادی به تیزهوشی داردتا عملکرد ماشینهای بدون شعور. با اینکه جانوران(حیوانات) میتوانند مسائل را حل کنند و حتی ارتباط برقرار کنند اما فکر کردن انسانها همراه با خودآگاهی است؛ یعنی ما میتوانیم راجع به اعمالمان فکر کنیم نه آنکه فقط آنها را اجرا کنیم.
تاکنون هیچکدام از تحقیقات انجام شده، اثبات نمیکند که هوشمندی حیوانات برای کلکزدن به آن معناست که آنها نسبت به این کار حس خوبی هم دارند؛چیزی که ما میخواهیم بدانیم این است که سگ بودن، اختاپوس بودن یا گاو بودن چهگونه است.
فیلسوفان ذهن، این را «معضل سخت» مینامند زیرا با اینکه ما میتوانیم بگوییم انسان بودن چهطور است، اما هیچکس به زبان اسبها حرف نمیزند و حتی یک کاسکو هم مثل الکس نمیتواند به ما بگوید دربارهی رنگهایی که میتواند نام ببرد،چه حسی دارد.
اگر آگاهی اشکال متفاوتی داشته باشد،چهطور؟ آیا ما حتی میتوانیم آگاهی زنبورها را تشخیص دهیم؟ یا حتی چهطور میتوانیم مطمئن باشیم که تمامی انسانها خودآگاهی دارند و تنها زامبی هایی با عملکرد معمولی نیستند؟ با این وجود، مغز حیوانات به امتحان کردن مرزهای مغز ما ادامه میدهد و توطئههای ما بیشتر میتواند مغز ما را افشا کنند تا مغز آنها!
مترجم و گوینده: فائزه مجاهدطلب
مدیر تدوین: اردلان شاهوردی
ضبط شده در استودیو ویدوآل
تهیه شده توسط: TED Ed
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥