در این نوشتار به بررسی چند باور غلط در مورد زبان می‌پردازیم. به گفته‌های زیر توجه کنید:

  • آرش: زبان فارسی از زبان عربی برتر است چون زبان عربی واج‌های پ، ژ، گ، چ را ندارد.
  • یاشار: زبان ترکی از فارسی برتر است زیرا در فارسی واژه «شیر» به سه معنی مختلف بکار می‌رود در حالی که ما برای تمام آنها در ترکی لغت داریم. شیر جنگل: اسلان. شیر خوراکی: سوت. شیر آب: شیر. از این گذشته، فارسی زبان نیست بلکه لهجه‌ای از زبان عربی محسوب می‌شود.
  • صادق: زبان عربی کاملترین زبان دنیاست زیرا هم تمایز بین مذکر و مونث را دارد و هم علاوه بر مفرد و جمع، مثنی را نیز در سیستم شمارش خود دارد.
  • سارا: زبان فرانسه زیباترین زبان دنیاست و زبان عشق است.
  • مریم: اینکه زبان انگلیسی زبان جهان شده است کاملا به حق است زیرا برای هر چیزی کلمه‌ای دارد و یاد گرفتنش هم راحتتر از آلمانی یا چینی یا … است.
  • احسان: بلوچی، کردی، سمنانی، گیلکی، ترکی و … زبان نیستند بلکه فقط گویش هستند.
  • علی: اصفهانی زبان نیست بلکه لهجه است.

همه ما چنین حرفهایی را شنیده و شاید خودمان نیز گفته باشیم. ممکن است تعجب کنید اما تمام این حرفها اشتباه هستند و بیشتر حرفهایی عاطفی یا ملی‌گرایانه هستند تا علمی و صحیح. اول بگذارید تعریفی از «زبان» ارائه دهیم و سپس در ادامه به بررسی این سخنان بپردازیم.

زبان، که موضوع مطالعه علم زبان‌شناسی (linguistics) است، قابلیتی زیستی مختص به انسان بوده که پس از جهشی ژنتیکی در انسان بوجود آمده است. به باور نوآم چامسکی (Noam Chomsky) استاد دانشگاه MIT این جهش ژنتیکی انسان را دارای قابلیتی به نام ادغام (merge) کرده است که بر طبق آن انسان توانسته فکرهای ترکیبی بسازد. (ادغام، پایه‌ای‌ترین اصل محاسباتی تمام زبان‌های طبیعیست که بر طبق آن دو عنصر X و Y با هم ترکیب شده و گروه Z را میسازند و Z نیز به نوبه خود با عنصری دیگر ترکیب شده و الی آخر.) قابلیت زبان (ادغام)  قاعدتا قبل از سفر ابتدایی انسان (حدود ۶۰ هزار سال پیش) از آفریقا به نقاط دیگر روی داده است زیرا تمام انسان‌های جهان دارای قابلیت زبانی‌اند. انسانها احتمالا تا تکامل و مناسب شدن اندام‌های گویایی (پیچیدگی لب‌ها، پایین آمدن حنجره و بوجود آمدن حلق، صاف شدن دندان‌ها و …) از اشاره دست برای برون‌ریزی زبان استفاده می‌کرده‌اند؛ اما بعدتر که توانستند با کمک اندام‌های گویایی از سیستم صوتی برای برون‌ریزی زبان استفاده کنند آن را به اشاره ترجیح دادند زیرا انرژی کمتری می‌طلبد و در تاریکی شب نیز قابل استفاده است. احتمالا موتاسیون به موقع ژن FOXP2 انسان را قادر ساخت که بتواند زبانش را تکلم کند. (ژن FOXP2 را ژن زبان می‌شناسند. اختلال این ژن اولین بار در یک خانواده ساکن جزیره انگلیس شرح داده شده است. این ژن برای توسعه طبیعی توان‌های دستور زبانی و سخن گفتن لازم بوده و کنترل حرکات ضعیف حنجره نیز به کار این ژن مربوط است. اختلال در این ژن باعث این موارد می‌شود: اختلال در پردازش کلمات، اختلال در فهم ساختار جملات پیچیده، عدم توانایی در گفتار قابل فهم، اختلال قدرت در حرکت دادن دهان و صورت [غیر کلامی] و بی‌حرکتی نسبی پایین صورت و دهان، به خصوص لب فوقانی و ضریب هوشی پایین در جنبه‌های گفتاری و غیرگفتاری.)

۳۴

با توجه به مطالب بالا، ترکی، فارسی، انگلیسی، عربی و … همگی بروزهایی از قابلیت زبانی بشر هستند. پس در اینجا واژه “زبان” دارای دو معنی شد: زبان به معنی قابلیت زیستی و زبان به معنی هرکدام از بروزهای این قابلیت زیستی (ترکی، فارسی، آلمانی و …) که توسط سیستم صوتی و اشاره‌ای و … موجود است. هر کدام از این بروزها ویژگی‌های خاص خود را دارند که به آن‌ها اصطلاحا ویژگی‌های رده‌شناختی (typological) می‌گویند. مثلا برخی زبانها تمایل دارند که هر چه بیشتر مفاهیم را بصورت فشرده در یک کلمه بگنجانند که نامشان زبانهای ترکیبی (synthetic) است. برخی دیگر برعکس تمایل دارند مفاهیم را به صورت مجزا در کلمات مجزا و جدا جای دهند که نامشان زبان‌های تحلیلی (analytic) است. جالب این که رده یک زبان در طول زمان از انواع مختلف ترکیبی به تحلیلی و بالعکس تغییر می‌کند و این روند به صورت دوری ادامه دارد. هر کدام از زبان‌های بشری، یک سری مفاهیم را صورت‌بندی (formalize) می‌کنند و یک سری را نمی‌کنند. مثلا فارسی و ترکی نشانه مفعول را صورت‌بندی می‌کنند – سعید مارال را دید – سعید مارالی گوردی – «را» و «ی» برای نشان دادن مفعول استفاده شده‌اند. این در حالیست که انگلیسی نشانه‌ای برای مفعول صورت‌بندی نمی‌کند: Saeed saw Maral همان طور که ملاحظه می‌کنید Maral هیچ نشانه مفعولی ندارد و فقط از روی ترتیب واژه‌ها در جمله می‌توان فهمید که Maral مفعول جمله است.

حال به بررسی سخنان افراد فرضی مذکور میپردازیم:

اشتباهی که آرش دارد این است که گمان می‌کند تعداد بیشتر واج نشان دهنده بهتر بودن زبان است. از این گذشته طبیعتا عربی نیز واج‌هایی (حلقی) دارد که فارسی فاقد آن است.

اشتباهی که یاشار دارد این است که گمان می‌کند چون واژه هم‌نام (homonym) «شیر» در فارسی به سه معنی مجزا اشاره دارد و در ترکی این سه مفهوم با سه واژه مختلف صورت‌بندی می‌شود ،پس ترکی از فارسی برتر است. واژه‌های همنام در هر زبانی موجود هستند. این واژه‌ها از یک ریشه نیستند و در طول زمان تشابه تصادفی پیدا کرده‌اند وعموما حاصل قرض‌گیری واژه از زبان‌های دیگر هستند. مثلا در ترکی واژه «قیرخ» به دو معنی «بتراش» و «چهل» به کار می‌رود. اشتباه بعدی یاشار این است که وی گمان می‌کند چون واژه‌های زیادی از زبان عربی در زبان فارسی موجود است پس فارسی لهجه‌ای از عربی است. اما این وضعیت صرفا قرض‌گیری واژه است و در تاریخ بسیاری از زبان‌ها اتفاق افتاده است. مثلا انگلیسی در زمانی که تحت تسلط نورمن‌ها بود، واژگان بسیار زیادی را از فرانسوی قرض‌گیری کرد. ترکی واژگان بسیاری را از فارسی و عربی قرض‌گیری کرده است. اما قرض‌گیری هرگز به این معنی نیست که زبان قرض‌گیرنده لهجه‌ای از زبان قرض‌دهنده بشود. یعنی صرفا به دلیل قرض‌گیری، نمی‌توان گفت انگلیسی لهجه‌ای از فرانسوی، فارسی لهجه‌ای از عربی و ترکی لهجه‌ای از فارسی است!

اشتباه صادق در اینجاست که گمان می‌کند اگر زبانی مفاهیم دستوری همچون جنسیت مذکر/مونث و شمار مفرد/مثنی/جمع را صورت‌بندی کند پس کامل‌ترین زبان دنیاست. دو نکته در این مورد قابل تذکر است: اول اینکه پیچیدگی در بخش‌های خاصی از دستور، همراه با سادگی در بخش‌های دیگر است زیرا زبان بشر سیستمی اقتصادی بوده و پیچیدگی در همه بخش‌های خود را مجاز نمی‌داند. دوم اینکه زبان‌ها در طول زمان تطور و تغییر پیدا می‌کنند و صورت‌هایی که داشتند را از دست می‌دهند و دارای صورت‌های جدیدی می‌شوند. مثلا اسم وصفت در زبان‌های ایرانی باستان دارای سه جنس مذکر، مونث و خنثی و سه شمار مفرد، مثنی و جمع بودند. واضح است که فارسی امروزی، سه جنس دستوری مذکور و شمار مثنی را از دست داده است. همان طور که قبلا اشاره کردیم، رده زبان‌ها در طول زمان تغییر می‌کند و مثلا فارسی هر چه بیشتر زبانی تحلیلی می‌شود.

اشتباه سارا در اینجاست که بحث از زیبایی می‌کند و این در حالیست که اولا تعریف دقیقی از معیار زیبایی‌اش ارائه نمی‌دهد و دوما هرکس ممکن است زبان خود را زیباترین زبان جهان بداند. واضح است که این نوع سخن، اصلا و ابدا علمی نیست.

اشتباه مریم در اینجاست که گمان می‌کند اگر زبانی برای هر چیز کلمه‌ای داشته باشد، این خاصیت به خود زبان برمی‌گردد. درحالی‌که این نه ویژگی زبان انگلیسی، که ویژگی جامعه انگلیسی زبان‌هاست. کشوری که دارای قدرت اقتصادی و سیاسی بالایی باشد، علم و صنعت نیز در آنجا رشد می‌کند و نیاز به بوجود آمدن واژه‌های نو افزایش می‌یابد. انتخاب یک زبان به عنوان زبان جهان و یا به عنوان زبان رسمی یک کشور، دلایل کاملا سیاسی و غیرزبانی دارد. در قسمت دوم، مریم می‌گوید یاد گرفتن انگلیسی از زبان‌های دیگر راحتتر است. راحت بودن یا سخت بودن زبان دوم، گذشته از برخی استعدادهای فردی، بستگی به زبان مادری (زبان اول) فرد دارد. به عبارت دیگر، سختی یادگیری، امری نسبی است و نمی‌توان گفت زبانی خاص سخت یا راحت است. مثلا زبان چینی از نواخت (tone) برای تمایز معنا در واژه‌ها استفاده می‌کند در حالی که فارسی و انگلیسی این امر را در خود ندارند. پس می‌توان گفت یک فارس زبان حداقل به هنگام یادگیری نواخت چینی به مشکل برخواهد خورد.

اشتباه احسان و علی در اینجاست که هنوز مفهوم زبان را درک نکرده‌اند. تمامی گونه‌های زبانی مورد استفاده در جهان «زبان» هستند. همان طور که گفته شد، «اشاره» نیز زبان است. تمامی این‌ها بروزهایی از «قابلیت زیستی زبان» انسان هستند. هنگامی که یک کشور شکل می‌گیرد و مرزبندی سیاسی انجام می‌شود، برای اینکه مردم نقاط مختلف کشور بتوانند منظور یکدیگر را بفهمند نیاز است که از زبانی واحد استفاده کنند. در ابتدا زبان (یا زبان‌هایی) به عنوان زبان رسمی انتخاب می‌شود که همان طور که گفته شد این انتخاب هیچ‌گونه دلیل زبانی ندارد بلکه کاملا غیرزبانی (سیاسی و …) است. سپس با ملاک قرار دادن زبان رسمی، اگر گویندگان زبانی نسبت به گویندگان زبان رسمی فهم‌پذیری متقابل (mutual intelligibility) داشته باشند بدین مفهوم که هر کدام با استفاده از زبان خودشان بتوانند بدون مشکل حرف یکدیگر را بفهمند، آنگاه گوییم آن دو زبان تفاوت گویشی/لهجه‌ای دارند. اگر تفاوت در حد فقط آوایی باشد اصطلاحا تفاوت لهجه‌ای است و اگر تفاوت علاوه بر موارد آوایی، موارد ساختاری و واژگان مختلفی را نیز شامل شود، تفاوت گویشی خواهد بود. اگر گویندگان یک زبان نسبت به گویندگان زبان رسمی نتوانند حرف یکدیگر را بفهمند آنگاه گوییم آن دو تفاوت زبانی دارند و اصطلاحا دو زبان مجزا هستند. با این تفاسیر، نسبت به زبان رسمی ایران که فارسی گونه تهرانی است، بلوچی، سمنانی، ترکی، کردی زبان مجزا محسوب می‌شوند زیرا با فارسی تهرانی، فهم‌پذیری متقابل ندارند. اما یزدی نسبت به تهرانی، گویش محسوب می‌شود زیرا فهم‌پذیری متقابل دارند.

تهیه مطلب : سعید استارتر

منابع:

دبیرمقدم، م. (۱۳۹۲) رده‌شناسی زبانهای ایرانی. جلد اول. تهران: سمت.

رضایی باغ‌بیدی، ح. (۱۳۸۸) تاریخ زبانهای ایرانی. تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.

کیمیایی اسدی، ت. (۱۳۸۹) خلقت و تکامل مغز و روان. تهران: نگاه معاصر.